خسته ام از ارزوها ، ارزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
افتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سردو سنگین ، اسمتنهای اجاری
با نگاهی سر شکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری
صندلیهای خمیده ، میز های صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدولهای خالی ، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکتهای خماری
رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
خسته ام از ارزوها ، ارزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
افتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سردو سنگین ، اسمتنهای اجاری
با نگاهی سر شکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری
صندلیهای خمیده ، میز های صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدولهای خالی ، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکتهای خماری
رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را ، با غبار ارزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من ، صفحه باز حوادث
در ستون تسلیتها، نامی از ما یادگاری
عاقبت پرونده ام را ، با غبار ارزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من ، صفحه باز حوادث
در ستون تسلیتها، نامی از ما یادگاری
هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی به جانم آتش؟
یا چشم مرا ز جای برکن
یا پرده ز روی خود فروکش
یا بگذار تا بمیرم
کز دیدن روزگار سیرم
هرگز)
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی :
هرگز،
هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه ی این
هرگز
کشت!!!!
((شیرزاد کریمی))
(آغوش)
برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه ی نوشت بمیرم
نمی خواهم در آغوشت بگیرم
که میخواهم در آغوشت بمیرم!!!
((فریدون مشیری))