تنها یک وجب با خدا فاصله داریم
وقتی از سایه خود ت می گذری
انسوتر به مهمانی فرشته ها خواهی رفت
دلت را که در کف گیری !!!شاید بالا نشین هم باشی
اما فر شته من!! سالهاست که پر هایم را می چیند
انگار وسع دلم
بیش از اسمان سوم خیالش نیست
چشمه چشمه زمزم شدم و فرات فرات تشنه ماندم
اما تا خواب اخر !بی تاب لحظه محرم شدن ماندم
بهانه های دلم را به روز نکردم
واز خواب همه سیبهای عالم
بیدارشدم
شاید دستانم کمی بوی تورا دهند !
تابم می دادی رو جر ئت عاشقی !
فریادم میشدی از پشت کابوس رهایی !
و یادم میکردی با یک سبد حسرت !
خوابم می کردی بایک بغل رویا !
من شاعر زمینی ات شدم
از پشت پله های شب بالا میرفتم
شاید در خواب ستاره ها رد تو را ببینم
شاید پشت پلک ثانیه هایم
به خواب رفته باشی
شاید در اخرین جهان موازی
نشانه بودنم باشی
تصویر به تصویر با تو
اراده همیشه خواستنت باشم
گوش کن
من ادعای تازه تری کردم
من پیامبر قلب تو ام !!
انجا که با سایه گناهت تنها می خوابی
محتاج شفاعت منی !
پس اینک مرا به نام حقیقی دلم بخوان
|