ARTEMIS QUEEN

من ایرانیم!از نوادگان کورش بزرگ!

ARTEMIS QUEEN

من ایرانیم!از نوادگان کورش بزرگ!

بازاریابی دختران در مهمونی

 

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون

 میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم

 ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم

 

* شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو

 می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش

 دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ،

 باهاش ازدواج کن" ، به این می گن تبلیغات

 

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش

خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ،

 فردا باهاش تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ،

 با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی تلفنی

 

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش

خوشتون میاد ، بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ،

 اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنیین ، وقتی کیفش می افته براش

 از روی زمین بلند می کنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می

 کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین : " در هر

 حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این

 میگن روابط عمومی

 

*شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین که داره به

 سمت شما میاد و میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج

 می کنی؟" ، به این می گن شناسایی علامت تجاری شما توسط

 مشتری

 

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش

 خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر

ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، بلافاصله اون هم یک سیلی

 جانانه نثار شما می کنه ، به این میگن پس زدگی توسط مشتری

 

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش

 خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر

ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" و اون بلافاصله شما رو به

همسرش معرفی می کنه ، به این می گن شکاف بین عرضه و تقاضا

 

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش

 خوشتون میاد ، ولی قبل از این که حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا

 می شه و به دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج

 کن" به این میگن از بین رفتن سهم توسط رقبا

 

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش

 خوشتون میاد ، ولی قبل از این که بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ،

 با من ازدواج کن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن منع ورود به

 بازار

 

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

 تون می آد. سعی می کنید به ش کم محلی کنید تا از شما خوش اش

 بیاد، اون هم فمینیست از آب در می آد و برایِ در اومدنِ چشِ شما

 دستِ دوست تون رو می گیره و با هم می رن سان فرانسیسکو. به

 این می گن اشتباهِ استراتژیک در بازاریابی.

 

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

 تون می آد. جلو می رید و مؤدبانه یه یه شاخه گلِ سرخ به ش می دید

 و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»، اما اون گل

 رو توی سرتون می زنه، چون شدیداً استقلالیه. به این می گن اشتباهِ

 تاکتیکی در بازاریابی.

 

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

 تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من

 ازدواج کن»؛همون لحظه یه دختر دیگه که قبلا با همین کلمات گولش

 زده بودید سروکلش پیدا می شه و رسواتون میکنه


به این میگن تاثیرسوء سابقه در بازار.

*شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

 تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من

 ازدواج کن»؛همون لحظه پاتون میره روی پوست موز و جلوی طرف ولو

 می شید به این میگن ضایع شدگی مفرط یا فقدان ثبات در بازار.

 

*شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

تون می آد. جلو می رید و می خواهید بگید: «من پسر ثروتمندی

هستم ، با من ازدواج کن»؛ که یک هو یک دختر زیباتر از اون رو پشت

 سرش می بینید فورا مسیر رو عوض می کنید و به سمت دختر جدید

 می رید.


به این میگن چشم چرانی، نه ببخشید تحلیل لحظه به لحظه بازار.

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

 تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من

 ازدواج کن»؛ اونهم با شعف خاصی برمی گرده و لبخند می زنه ، شما

 که بادیدن چهره 60 ساله اون به اشتباه خودتون پی بردید سرخ و

سفید شده و مجبورید برای رهایی آسمون ریسمون ببافیدبه این میگن

 بدبیاری یا خطای بازار

 

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

تون می آد. به جایِ این که جلو برید و بگید: «من پسر ثروتمندی هستم

 ، با من ازدواج کن»؛ به مادرتون می گید که با مادرش تماس بگیره و

قرار خواستگاری رو بذاره. به این می گن بازاریابی سنتی.

 

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش

 تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من

 ازدواج کن»؛ اون هم با دوست اش صحبت می کنه و در موردِ شما

توضیح می ده و شما با هردوی اونا ازدواج می کنید. به این می گن

 بازاریابی دهان به دهان!

 

* شما در یک مهمانی ، دخترِهای بسیار زیبایِ فراوانی رو می بینید و

 ازشون خوش تون می آد. سرگردان می شید که جلو کدوم برید و بگید:

 «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن بعد ما می تونیم با هم

 بیش از دوبچه داشته باشیم»؛ به این میگن فقدان استراتژی در بازار

 

خوشتون که اومده...پس نظر یادتون نره....!

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد